...دستهایت را به من بسپار خوب من...
تو که باشی و دستهایت، دیگر هیچ طلبی از خدا ندارم
تو که باشی و دستهایت تمام عاشقانه های دنیا در بازوان گرمت جای می گیرند... و سرانگشتانم تب دار می شوند
تو باش و دستانت و یک شب مهتابی
لالایی شبهایت را خودم در لمس گونه هایت زمزمه خواهم کرد
No comments:
Post a Comment