Tuesday, May 11, 2010

be yourself,an original is always worth more than a copy

خواستم يك كم از دل مشغوليهام و دغدغه هاي ذهنيم بنويسم تا شايد با آوردنشون روي كاغذ بتونم تا حدي اونا رو تحت كنترل خودم در بيارم و يه مدتي براي تمركز بيشتر بذارمشون تو صندوقچه جانبي ذهنم ،و خواستم رك و راست حرفهاي دلم و احساساتم رو اونجوري كه در واقعيت وجود دارن و خواه نا خواه فضاي نسبتا بزرگي از ذهنم رو اشغال كردن حداقل تو دفترچه شخصي خودم بنويسم.ولي از يه طرف اين نگراني باهام بود(ويا هست) كه نكنه كسي اونو بخونه و از طرفي به قول عزيزي اونقدر كه از همون اول بهمون گفتن بيان احساسات و ابراز علاقه كردن و يه سري چيزاي ديگه اساسا بده ماها شديدا دچار خودسانسوري شديم ويا لااقل از قضاوت ديگران درباره خودمون مي ترسيم.از طرفي وقتي اين يادداشت قشنگ خانم ماري هاسكل رو مي خونم آرامشي سرشار از حس تفاهم و همدلي بهم دست ميده;
بهترين را در كسان پيدا كن و آنرا با آنان در ميان نه. ما همگي نيازمند چنين منشي هستيم."من با تمجيد ديگران بزرگ شده ام و اين مرا فروتن بار آورده است " و اين هميشه انسان را آرزومند بار مي آورد كه سزاوار تمجيد باشد و هر وجدان بيداري از چيزي بزرگتر از خود آگاه است*. تمجيد به معني تفاهم است...
*اين به اين معنيه كه همه انسانها كم و بيش به نفاط ضعف خود آگاهند ولي اينكه شنيدنش از ديگران اونم بطور مكررچقدر ميتونه تاثير مطلوبي در روند زندگيشون بذاره جاي صحبت داره.
داشتم ميگفتم ; تو محيطي كه همواره مجبوري بخاطر نوشتن يا بيان مطلبي ، احساسي و يا ابراز عقيده اي جوابگوي ديگران كه شامل گروه هاي مختلف جامعه ميشن باشي يه جورايي دست و بال آدم واسه رشدو شكوفايي بسته ميشه و اگه بخواي به اين شيوه زندگي تن در بدي در نهايت مي بيني چيزي واسه عرضه كردن نداري و اين قضيه حس غير مفيد بودن رو به آدم القا ميكنه.چون اگه دقت كردي باشين همه آدمها يه جورايي دنبال يه روزنه اي هستن تا از طريق اون خودشون و تواناييهاشونو به ديگران نشون بدن و از طريق همين بيان كردنه كه آدمها رشد مي كنن و بزرگ ميشن.
ميتونيم سعي كنيم خودمونو به واقعي ترين شكل ممكن نشون بديم و از بيان خودمون نترسيم و افتخار كنيم به شخصيت ارزشمندي كه همواره در پي اش هستيم.
باز هم به قول خانم هاسكل عزيز:"ما همگي اساسا خوب و بزرگ هستيم ،زياده بها دادن يكي بر ديگري غير ممكن است ،ياد بگير كه عظمت و زيبايي را در ديگران ببيني و هرآنگاه كه آنرا ديديم، با ديگران در ميان نهيم."


Wednesday, May 5, 2010

حركت

خب راستش تو هميشه تو ذهنم بودي،گاهي ساعتها و حتي روزها باهات كلنجار مي رفتم،گاهي خواسته و ناخواسته،ولي هرچي كه بود آخرش از بين كاغذپاره هاي ذهني من بيرون نمي اومدي.خودتو به درو ديوار ميكوبيدي،گاهي به زاري و التماس مي افتادي و من دلم به حالت مي سوخت.جالب اينجا بود كه برو روت و گاهي اوقات هم درونياتت خيلي تغيير مي كرد و همين بود كه هميشه جذابيت فوق العاده خودتو داشتي.
فكر ميكنم حالا كه چشمات به دنياي بيرون خودت باز شده،حالا كه به بزرگترين آرزوت رسيدي و اومدي اينجا تا خودتو به همه نشون بدي ،بتوني با وجود همه تفاوتها و اختلافهات بابقيه، دوستهاي زيادي تواين دنياي جديد پيدا كني.
«فكر» من يادت باشه لحظه لحظه قد كشيدن و بزرگ شدنت از بزرگترين لذتها و شادي هاي زندگيمه و اينو مي دونم كه تو هيچوقت منو نااميد نمي كني.

Tuesday, May 4, 2010

* * *

با احترام و تعظيم به همه انسانهاي بزرگ و فروتني كه با حضور پررنگ خود در كنار ديگران و كشف بهترين ها، واژه« زندگي» را معنا مي كنند
زيباترين زيباييها تقديم وجود نازنينشان باد ***